نعمت الله فاضلی: زندگی سراسر حل مسئله است یا فهم مسئله؟ ، تفاوت میان مسئله و مشکل
به گزارش وبلاگ چراغ روشن، استاد انسان شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت:مشکل عبارتست از موقعیت عینی و انضمامی که در زندگی فردی و جمعی یا نظام حکمرانی با آن روبرو هستیم، اما مسئله ها انتزاعی و مفهومی اند.
به گزارش گروه فرهنگی وبلاگ چراغ روشن، یش تازه ترین اثر نعمت الله فاضلی، استاد انسان شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با عنوان اصلی زندگی سراسر فهم مسئله است و عنوان فرعی مسئله و مسئله شناسی در علوم اجتماعی انسانی ایران توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شد. این اثر یک ماه پس از انتشار به چاپ دوم رسید و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در حوزه علوم اجتماعی کتاب دیگری با تشابه اسمی تحت عنوان زندگی سراسر حل مسئله است نوشته کارل پوپر وجود د دارد که آن هم به نوعی به موضوع اهمیت مسئله می پردازد. به بهانه انتشار اثر تازه فاضلی با وی در خصوص کتاب و اهمیت داشتن مسئله، فهم آن و تفاوت مسئله و مشکل گفتگو کردیم؛
* به عنوان پرسش ابتدایی بگوئید که چه شد تصمیم به نوشتن این کتاب گرفتید و فکر می کنید چرا با اینکه مدت کوتاهی از انتشار آن گذشته، ولی آنقدر خصوص استقبال قرار گرفته است؟
سپاسگزاری می کنم که فرصتی داده اید تا قصه کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است را برای تان بگویم. ما آدم ها همیشه نیازمندیم که تجربه هایم مان را قصه گون روایت کنیم. برای تان این قصه را می گویم اگرچه مجال گفتن تمام ماجرا نیست. شاید هم لازم نباشد تمام ماجرا را بگوییم، چون به هر حال خواننده با خواندن این کتاب می تواند از سیر تا پیاز ماجرا آگاه می شود.
این که کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است چیست و چه می گوید؟ پرسشی است که احتمالاً خوانندگان بهتر از من می توانند به آن پاسخ دهند. گمانم این است که کتاب ها را خوانندگان بیشتر معنا می بخشند تا نویسندگان. برای من این کتاب داستان زندگی فکریام هست؛ داستانی که جدای از دیگر قصه های زندگی نیست. از درهم تنیدگی همه ابعاد زندگی روزمره و زندگی فکری است که کتاب ها نوشته می شوند. شاید اکنون که حدود سه دهه است می نویسم وقت آن رسیده بود تا قصه ای هم از زندگی فکری ام روایت کنم. می دانید وقتی قصه می گوییم، روایت ما خواندنی تر می شود؛ زیرا قصه گو ناگزیر است از زندگی اش و آن چه تجربه کرده است سخن بگوید. قصه گویی از انسانی ترین شیوه ها برای ایجاد تعامل و همدلی است. کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است هم قصه است یا بهتر بگویم قصه گویی است. شاید همین نیروی قصه گویی در آن بود که توجه مخاطبان و خوانندگان را به خود جلب کرد. کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است در مهر 1399 چاپ شد و بعد از یک ماه به چاپ دوم رسید. این کتاب را پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر کرد. در همین چند ماه کوتاه که از چاپ این کتاب می گذرد شاهد استقبال گرم خوانندگان از آن هستیم. هیچ یک از نوشته ها و کتاب هایم این طور توجه خوانندگان را به خود جلب نکرد. پیام های پرشماری از خوانندگان از رشته های گوناگون دریافت کردم. برخی همکاران دانشگاهی ام آن را برای تدریس انتخاب کرده اند. بسکمک از دانشجویان تحصیلات تکمیلی این کتاب را راهنمای سودمندی برای نوشتن رساله و طرح تحقیقاتی شان دانسته اند. در برخی از مراکز پژوهشی برای آشنایی با این کتاب و رویکرد آن کارگاه و سخنرانی تشکیل داده اند. منطقه نه آموزش و پرورش تهران طی چند جلسه برخط این کتاب را با حضور من و تعداد پرشماری از معلمان بحث و گفتگو کردند.
*موضوع کتاب از چه قرار است؟
سوای نیروی قصه گویی، کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است موضوع مهمی را نیز روایت می کند. منظورم موضوع اهمیت مسئله برای زندگی و اندیشه آدمی است. استقبال خوانندگان نشان دهنده این است که مسئله برای ما مسئله است. این نکته ای است که این کتاب تلاش می کند آن را روایت و تحلیل کند.
موضوع این کتاب نکته بدیهی و ساده ای است. این که جایگاه و اهمیت مسئله در فرایند اندیشه ورزی چگونه و چیست و چرا و چگونه باید مسئله مند اندیشید. ایده ای که در این کتاب تلاش کرده ام بکاوم نشان دادن کم توجهی به جایگاه مسئله در فرایند اندیشه در علوم انسانی و اجتماعی در ایران معاصر است. در پیشگفتار کتاب نشان داده ام که کم و بیش همه درباره مسئله و نقش آن در علوم انسانی و اجتماعی دغدغه داریم و از فقر توجه به این موضوع سخن می گوییم. تحلیل این که چرا مسئله در گفتمان علم انسانی و اجتماعی ایران جای خود را پیدا نکرده است؟ نیازمند مطالعه ای مستقل بود و تلاش کردم این نیاز را تا حد توانم پاسخ بدهم. اما بخشی از داستان زایش و رویش این کتاب به زندگی فکری و دانشگاهی ام نیز پیوند می خورد.
زندگی سراسر فهم مسئله است از درون کل زندگی دانشگاهی ام بیرون آمده است. به این معنا که از سال های 1378 که نگارش رساله دکترای من در دانشگاه لندن آغاز شد به این شیوه اندیشیدن مسئله محور پرداختم و به نحو نظام مند به این فکر کردم که اندیشیدن یعنی طرح مسئله کردن. رساله دکترایم ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران معاصر در سال 2006 است توسط انتشارات راتلج چاپ شد و بعد در سال 1396 در ایران هم توسط وحید شوکتی آمقانی ترجمه و منتشر شد. در این پژوهش تلاش کرده ام مسئله فرهنگ در ایران معاصر را از نظر پیوندهایش با قدرت نشان دهم. برای این کار مطالعات فلکلور و مردم شناسی در ایران را تحلیل گفتمان و تبارشناسی کرده ام. صورت بندی کردن مسئله یعنی فهم پذیر کردن فرایند پرسش شدن موضوعات در تاریخ جامعه است.
از سال 1394 مشغول به نوشتن این کتاب شدم. فصل اول کتاب داستان شکل گیری کتاب را در بستر زندگی خودم و فضای گفتمان های علوم انسانی توصیف و تحلیل کرده ام. در چنددهه اخیر مسئله وارگی مسئله بیشتر از گذشته در فضای فکری و فرهنگی ما مطرح شده است و من هم در این اثر از اندیشمندان گوناگون، روایت های متعددی آورده ام که مسئله وارگی مسئله را توضیح داده اند.
در جهت زندگی ام با موضوع مسئله وارگی مسئله درگیر بوده ام. شاید آغاز این داستان به سال های 1373 بازشود، سال هایی که مدیرکل مرکز پژوهش های بنیادین وزارت ارشاد بودم. در آن مدت از نزدیک موضوع نادیده دریافت اهمیت مسئله در جر یان کار های پژوهشی را شاهد بودم. همچنین در دوران تحصیل و تدریسم با این نکته روبرو شدم که در آموزش علم اجتماعی ما تفکر مسئله محور را جدی نمی گیریم. به دلیل همین تجارب خلا رویکرد مسئله محور در آموزش را عمیقاً درک کردم و به صورت تدریجی به این نتیجه رسیدم که باید پروژه تحقیقاتی را آغاز کنم که بتوانم به کمکش جریان به حاشیه رانده شدن تفکر مسئله محور را نشان دهم و تلاش کنم که با توجه به رشته تحصیلی خودم که انسان شناسی و مردم شناسی است رویکردی را روایت کنم که در حوزه علوم اجتماعی بتواند رویکرد مسئله محور را توضیح بدهد. نام این رویکرد را مسئله شناسی فرهنگی گذاشته ام. البته در آثار قبلی ام مثل کتاب فرهنگ دانشگاه و یا رساله دکترایم به موضوع مسئله وارگی مسئله به شکل های گوناگون پرداخته بودم، ولی این اثر اولین کتابم هست که به صورت مجزا به موضوع مسئله پرداخته ام.
* ما کتاب دیگری هم با این تشابه نامی تحت عنوان زندگی سراسر حل مسئله است نوشته کارل پوپر داریم، تشابه و تفاوت کتاب شما با این اثر چیست؟
بله، این اثر شباهت در عین حال تفاوتی با کتاب دیگری با عنوان زندگی سراسر حل مسئله است نوشته کارل پوپر دارد. این کتاب، سخنرانی ها و نوشته های عمومی پوپر درباره رویکرد خاص او به علم است. از عنوان کتاب وی الهام گرفته ام، ولی رویکردم با رویکرد آن اثر تفاوت دارد. پوپر فیلسوف علم است؛ ولی من فیلسوف علم نیستم. بنابراین، کتاب من در زمره آثار فلسفه علم قرار نمی گیرد. نکته دیگر اینکه نگاه پوپر به گونه ای است که تفاوتی میان علوم طبیعی و علوم اجتماعی قائل نیست. ولی معتقدم علوم طبیعی و علوم اجتماعی تفاوت هایی با هم دارند. یکی از تفاوت ها این است که، در نگاهم مسئله های انسانی و اجتماعی عموماً نمی تواند مثل مسئله های طبیعی راه حل های نهایی د اشته باشند. مثلاً در فیزیک و شیمی ما با طبیعت سروکار داریم. در نتیجه اگر با مسئله ای روبرو بشویم اکتشاف و ابداع نظریه یا فناوری این امکان را فراهم می کند که پاسخ نسبتاً نهایی را پیدا کنیم. اما درباره مسئله های اجتماعی فرض ها بیش از اینکه راه حل نهایی برای مسئله ها باشد صرفاً نوعی روبروه ما با مسئله هاست. پس ما برای مسئله های اجتماعی و انسانی فقط می توانیم شیوه های روبروه را تعریف کنیم. البته از نظر پوپر همه فرض ها و حدس ها موقتاً قابل قبول اند. استدلالم در این کتاب این است که مسئله های اجتماعی، چون به لحاظ هستی شناسانه برپایه تفاوت ها شکل گرفته اند و این تفاوت ها دائم تکرار می شوند طبیعتاً راه حل های نهایی پیدا نمی کنند و در زندگی اجتماعی ما می بینیم که راه حل های نهایی هیچ وقت به وجود نیامدند. البته منظورم از راه حل، روبروه و کنترل موقعیت نیست بلکه پیدا شدن فرمول یا تکنولوژی است که یکبار برای همیشه مسئله را حل نماید.
در تاریخ اجتماعی زندگی بشر پیامبران و متفکران زیادی آمدند و رفتند و درباره زندگی و مفاهیم بنیادین انسانی کتاب های بسکمک نوشتند. اگر به این تاریخ چندهزارساله نگاه کنیم می بینیم که صورت بندی سقراط، افلاطون، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت محمد (ص) از مسئله ها هنوز در زندگی ما جاری و ساری هستند و هنوز ما داریم درباره اینکه حقیقت چیست؟ انسان چیست؟ معرفت چیست؟ زندگی چیست؟ گفتگو و بحث می کنیم و از صحبت های پیامبران و اندیشمندان استفاده می کنیم؛ بنابراین بشر هیچ گاه در زندگی اش به جواب نرسیده و اصلاً نمی تواند به جواب برسد. چون هستی شناسی زندگی برپایه تلاش برای فهمیدن و گفتگو کردن است.
* تفاوت مشکل با مسئله چیست؟
در این کتاب به انواع و اقسام تفکیک ها و تمایز ها اشاره کرده ام. یکی از این تفکیک ها، تفکیک میان موضوع و مشکل با مسئله است. مشکل، مسئله نیست. اگر ما مشکل را به معنای دردسر و چالش فرض کنیم این امر متفاوت است با مفهوم امر پروبلماتیک و مسئله. مشکل عبارتست از موقعیت عینی و انضمامی که در زندگی فردی و جمعی یا نظام حکمرانی با آن روبرو هستیم. برای مثال، این که مدیریت شهری در حوزه معماری و طراحی شهری با مسائل و چالش هایی روبرو است، این امر مسئله نیست. چون عینی و انضمامی اند. مسئله ها انتزاعی و مفهومی اند. مسئله زمانی ظاهر می شود که در بین اندیشمندان، سیاستمداران یا در گفتمان عمومی جامعه، برای توضیح و تبیین مسائل دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد پیدا می شود. این دیدگاه ها درباره چیستی، چرایی و چگونگی امور تبیین ها و توصیف های متفاوتی ارائه می کنند. در عین حال این بحث ها و گفتگو ها باعث می شود تا امور از بدیهی بودن، طبیعی بودن و ناخودآگاهی بیرون آیند. همین بیرون آمدن از شرایط عادی، موقعیت مسئله مند پیدیده هاست. بحث و گفتگو عمومی درباره چیزها، بخشی از فرایند مسئله مند شدن امور است. این امور مسئله مند توسط اندیشمندان مجدداً صورت بندی مفهومی و نظری می یابند. در اینجاست که مسئله حیث مفهومی می یابد و وارد علوم انسانی و اجتماعی می شود. مسئله ها در مرحله اول برایندتحولات تاریخی هر جامعه هستند.
اینکه طلاق در چند دهه اخیر گسترش پیدا کرده یک مشکل است. اما توضیح این که این مشکل چیست، چه نسبتی با موقعیت تاریخی ما دارد، و چه رویکرد هایی نسبت به طلاق وجود دارد، تلاش مسئله شناسانه است. مسئله شناس تلاشش این است که تا با فهم تاریخی و فرهنگی امکانی فراهم کند تا افق تازه ای برای توضیح مسائل فراهم کند. مسئله شناسی ناظر به مسائل است، اما خود مشکل نیست. بلکه مسئله را از درون گفتمان ها و روایت های متکثر، تحلیل و نقادی می کند تا جامعه بتواند درگیری مفهومی و فکری با مشکل داشته باشد. در چنین شرایطی دیگر درباره مسئله ای مثل طلاق دنبال ریشه کن کردن آن نمی رویم، بلکه متوجه می شویم که نیاز به زبان و افق تازه ای داریم که مردم و حکومت بتواند در افق جدید امکان زبان بخشی به موقعیت را پیدا کند. مسئله تلاشی برای فهم کردن دیدگاه های گوناگون و متکثر از موقعیت های پرتنش زندگی ماست. نگاهی که می گوید زندگی حل مسئله است به خشونت می انجامد، چون به جای اینکه تنوع و واقعیت های تاریخی ما را درنظر بگیرد، با متوسل شدن به ایدئولوژی خاص می خواهد دستورالعمل های قطعی برای ایجاد یک نظم بدهد. در نتیجه باعث شکل گیری سیاست ها و برنامه هایی می شود که جامعه را به خشونت می کشاند؛ چون می خواهد سوت پایان را به صدا در بیاورد. ما باید با انواع بودن ها و هستی های متفاوت کنار بیاییم و قبول کنیم. با پذیرفتن تفاوت ها و تکثر ها می توانیم زندگی بهتر و مسالمت آمیزی داشته باشیم، بدون اینکه فکر کنیم نتیجه چه می شود و چیزی را حذف کنیم. در چنین شرایطی می توانیم به جامعه آموزش دهیم که چگونه افراد یا نظام حکمرانی با موقعیت خودش روبروه فعال داشته باشد و منفعل نشوند. ما نمی گوییم اگر افراد با هم مشکل داشتند کاری نکنند و منفعل شوند، بلکه می گوییم که افراد دیدگاه های خودشان را روایت کنند و به جای حل کردن مسائل دنبال فهم آن ها بروند. فهم هم با گفتگو و به رسمیت شناختن دیدگاه های متفاوت درباره یک موضوع یا مشکل خاص اتفاق می افتد. برای همین کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است چشم اندازی را می دهد که چطور علم اجتماعی و انسانی از نگاه ابزاری (نگاه مهندسی که دائماً موقعیت ها را دستکاری و کنترل می کند) است فاصله بگیرد. کتاب می گوید این نوع نگاه را متوقف کنید و در عوض برای فهمیدن موقعیت ها سعی کنید.
این کتاب در موقعیتی نوشته و منتشر شد که چند جریان در حوزه فکری در سطح جهانی و ایران وجود داشت که زمینه ساز این کتاب شد. از سال های 1980 به بعد بحث درباره میان رشتگی بودن شکل گرفت و در عین حال از سال 2000 به بعد بحث هایی در حوزه فرارشته ای شدن دانش مطرح شد. همچنین در این دوران پژوهش های مسئله محور هم گسترش پیدا کرد. از این منظر کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است در بستر میان رشته ای و فرارشته ای و متاثر از این ر وش شناسی و معرفت شناسی شکل گرفت و به جهان آمد.
علاوه براین، این اثر از لحاظ نحوه نگارش به نوعی متاثر از سبک نگارش دانشگاهی است که رویکرد پژوهش کیفی و مردم نگاری دارد. سعی کرده ام نثری روان بنویسم. این سبک برگرفته از رویکرد های خودمردم نگارانه و مردم نگارانه است. به همین دلیل از تجربه های زیسته و شخصی خود کمک گرفته ام و داستان های زندگی ام را مبنایی قرارداده ام برای خلق این اثر. امیدوارم این اثر برای خواننده هم ساده و جذاب باشد.
*مخاطبان این اثر چه کسانی هستند؟ کتابخوان معمولی یا متخصصین حوزه علوم اجتماعی و انسان شناسی؟
این کتاب را به سبب چند لایه بودنش هم برای مخاطب عامه مناسب است و هم برای مدیران، سیاستگذاران و کارشناسان. مخاطبان این کتاب همچنین افراد دانشگاهی هستند که در رشته های گوناگون علوم انسانی تحصیل و تدریس می کنند. کتاب برای کسانی که در حوزه های خاص علوم اجتماعی با فرهنگ سروکار دارند مثل کسانی که در رشته های مطالعات فرهنگی و امثال آن تحصیل می کنند به طور خاص تری قابل استفاده است.
در فصل پایانی این کتاب توضیح داده ام که نگارش این کتاب چه تغییری و تأثیری در من گذاشت. امیدوارم خوانندگان این کتاب هم بعد از مطالعه آن بتوانند تأثیری از آن دریافت و تجربه کنند. تردید دارم نوشتن و خواندن کتاب ها بتواند تغییری در جهان ایجاد کنند. اما گمان می کنم نویسندگان و خوانندگان می توانند از راه درگیری با کتاب تجربه ای تازه بدست آورند. البته تغییر زمانی ممکن می شود که تصمیم بگیریم آن چه را خواندیم به چالش بکشیم و با متن وارد گفت و گوی انتقادی شویم. امیدوارم این کتاب شایستگی نگاه انتقادی خوانندگان را پیدا کند. برای من این کتاب درکی تازه از زندگی را ایجاد کرد، درکی که نسبتی عمیق با معنای زندگی داشت. در یاداشتی تلگرمی که در کانالم منتشر کردم روایتی از معنای زندگی را بیان این روایت را بیش از هر چیز محصول نگارش این کتاب می دانم. در اینجا این روایت می آورم و امیدوارم خوانندگان کتاب هم با این روایت من همدل و همسخن شوند.
* پس به این ترتیب کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است، قصه زندگیست؛ دریافت شخصی تان از زندگی چیست؟
اتفاقاً چندی پیش دوست دیرین و فرهیخته ام آقای دکتر علی اصغر محکی از من خواسته اند عصاره دریافتم از زندگی را برای ایشان در چند گزاره بنویسم. به نظرم برای من که کارم خواندن و نوشتن مدام هست، این کار بسیار سخت است؛ چون نمی توانم به سادگی تشخیص دهم آن چه می دانم حاصل درک و دریافت شخصی ام از زندگی است یا محصول خوانده ها و نوشته هایم. با وجود این سعی می کنم دریافت هایم را بنویسم.
1) زندگی واقعی با احساس آغاز می شود. چیزی (هر چیزی) تا به جهان احساس من راه نیابد، هنوز به من تعلق ندارد.
2) زندگی با کار ساخته می شود. چیزی (هر چیزی) که برای آن زحمتی نکشیده ام، برای من سازنده نخواهد بود.
3) زندگی با تأمل و تعقل، ژرف، پخته و کامل می شود. چیزی (هر چیزی) در من زمانی به کمال می رسد که من آن را کامل بکاوم و درباره اش عمیق بیندیشم.
4) زندگی با مهربانی زیبا می شود. چیزی (هر چیزی) زمانی به من حس خوب و زیبا می دهد که کمی، حتی بسیار کم، بوی دوست داشتن و محبت بدهد.
5) زندگی با انسان ورزی انسانی می شود. چیزی (هر چیزی) زمانی حس بودن و شدن انسانی را به من می دهد که آن را کمی حتی بسیار کم، برای انسان بودنم انجام دهم.
6) زندگی با رنج سعادتمند می شود. چیزی (هر چیزی) زمانی مرا به سعادت نزدیک تر می سازد که رنجی برایش کشیده ام.
7) زندگی با رفتن پویا می شود. چیزی (هر چیزی) زمانی مرا پویا و خلاق ساخته است که به سویش رفته ام و برایش کوشیده و جوشیده ام.
8) زندگی با صبر شیرین می شود. چیزی (هر چیزی) که برایش صبوری کردم، زندگی ام را شیرین تر و دلپذیر کرد.
9) زندگی با نیکی ماندگار می شود. چیزی (هر چیزی) که آن را به نیکی انجام دادم و نیکوکارانه، حسم را سرشار از زندگی و ماندگاری کرد.
10) زندگی با عشق معنادار می شود. چیزی (هر چیزی) را که عاشقانه تجربه کردم، معنای زندگی ام شد.
این گزاره ها هیچ نسبت مستقیم با مباحث معرفت شناختی که در کتاب زندگی سراسر فهم مسئله است ندارند، اما اگر رویکرد هستی شناسانه ای که در مسئله شناسی فرهنگی طرح کرده ام، بر پایه این درک از زندگی است.
منبع: خبرگزاری دانشجو