با این کارها عاشق مطالعه خواهید شد
به گزارش وبلاگ چراغ روشن، کتاب خواندن یک لطف حیاتی است به خودمان و افراد و دنیا اطرافمان. البته بهتر است این لطف را به مهمی یک وظیفه در نظر گرفت تا آن را بشناسیم و اصولش را هم بدانیم.
برخی ها گله دارند از اینکه فرصت کتاب خواندن ندارند، برخی دیگر هم می گویند: همین که یک صفحه می خوانیم، خمیازه پشتِ خمیازه...! خب باید چه کرد؟ واضح است این توصیف از قشر کتاب خوان نیست، پس قرار هم نیست اینجا برای کسانی خط ونشان هدایت بکشیم که همواره کتابی برای خواندن در بساط روزمره شان دارند. قرار است از درِ دوستی با آن هایی وارد شویم که خیلی اهل مطالعه نیستند و بگوییم چطور با کتاب دوست شوند و دوست بمانند.
می شنوم، پس می خوانم
همین امشب یک کاغذ بردارید و آغاز به نوشتن کنید. بنویسید چقدر شنیده اید؛ مثلاً دوستتان تعریف نموده که آخر هفته را چطور گذرانده یا خواهرتان در جمع خانواده از اولین روز کلاس موسیقی اش گفته است. اگر برای چنین کاری فرصت داشته اید، پس مطالعه هم می تواند از شما زمان بگیرد.
روایت های مکتوب را در کتاب ها می گردد پیدا کرد. برخی هایشان اساساً خیالی هستند با عناصر واقعی، مانند داستان ها و رمان ها و برخی دیگر مانند زندگی نامه ها، رگه های قوی تری از واقعیت در خود دارند. دنیا پر از روایت است و خواندن، کم از شنیدن ندارد.
سرگرمی با تخیّل
همه نویسنده ها در یک سبک و سطح نیستند، پس اگر آن قدرها کتاب خوان و کتاب شناس نیستید و کسی هم نیست که ذائقه احتمالی مطالعه تان را دقیقاً تشخیص دهد، اولین کتاب داستانی را که به دستتان می رسد، باز کنید و یک دهم آن را بخوانید؛ مثلاً می گردد 20
صفحه. توی همین صفحات حتماً به بخشی از فضای داستان، وارد و با برخی شخصیت ها آشنا شده اید. حالا کتاب را ببندید و دقایقی تخیّل کنید که: بعدش چی میشه؟ تصور کنید اگر شما می خواستید بنویسید، چطور ادامه اش می دادید.
دفعه بعد بخش بیشتری از کتاب را بخوانید و فکرتان را با نوشته ها مقایسه کنید. دست آخر یک نمره به خودتان بدهید و یکی هم به نویسنده، البته با رعایت انصاف! این می گردد یک رقابت لذت بخش با نویسنده که کسی جز خودتان هم در آن نقشی ندارد. حالا مطالعه برایتان یک سرگرمی منحصربه فرد خواهد بود.
بئاتریس مونته رو، نویسنده و قصه گوی اسپانیایی می گوید: می توانم چند روز را با خواندن 10 صفحه آخر یک رمان و چشیدنِ لذّتِ نابِ طول دادنِ خواندنِ سرانجام ماجرا و لذت بیشتر زنده نگه داشتن داستان بگذرانم؛ مثل چرخاندن یک شکلات در دهان بدون جویدنش تا بیشتر بماند.
یار در خانه و ما گرد دنیا...
اگر نزدیکان و دوستان کتاب خوان دارید، قدرشان را بدانید. اجازه بدهید روی ذهنیت شما راجع به مطالعه تأثیر بیشتری بگذارند. همان قدر که برایتان جالب است بپرسید همکلاسی تان قاب تازه تلفن همراهش را از کجا خریده است، از آخرین کتابی جویا شوید که خوانده است.
توی غذاخوری دانشگاه، دیدار های دمِ درِ مدرسه بچه ها، یا حتی پیک نیک خانوادگی، یکی از موضوعات گفت وگو، می تواند همین باشد. موضوعات و کارهای بسیار زیادی هستند که ما راجع به اهمیت آن ها به دوستانمان اعتماد می کنیم؛ چرا کتاب خواندن یکی از آن ها نباشد!؟
شاید اطرافتان کسانی هم باشند که کتاب خواندن را بی اهمیت بدانند و بگویند: خب که چی!؟ وقتت را هدر نده! برترین راه این است؛ تا وقتی که تا حد ممکن و به اندازه لازم، کتاب خوان نشده اید، برنامه تازهی برای ارتباط با این افراد داشته باشید. بالاخره روزی می رسد که شما حظ برده باشید از کتاب خوانی و تأثیرگذارتر باشید.
آن گوشه نه چندان دنج
برخی متخصصان می گویند اگر در اوج بی خوابی، یک ربع در رختخوابتان کاملاً بی حرکت بمانید، خوابتان می برد. شاید همواره این اتفاق نیفتد، اما امتحانش برای پیدا کردن موقعیت دلخواهتان برای مطالعه می تواند سودمند که هیچ، جالب هم باشد. البته از نظر کتاب خوان ها، کتاب خواندن لزوماً موقعیت خاصی نمی خواهد؛ اما اگر از آن دسته افرادی هستید که با کتابی در دست، هنوز آرام و قرار مطلوبتان را پیدا ننموده اند، این راه را امتحان کنید.
در همه موقعیت های ممکن قرار بگیرید و در هرکدام هر طور هست فقط مطالعه را برای 15 تا 20 دقیقه ادامه دهید؛ حتی بدون خواندن پیغام های رسیده به تلفن همراهتان. به تدریج می بینید در یکی یا چند تا از این موقعیت ها احساس راحتی بیشتری نموده اید. شاید هم آن قدر جا بیفتید که حتی ناخودآگاه بخواهید زمان بیشتری را در حال مطالعه بگذرانید. خودتان باشید. مطالعه، یک اجبار نیست که برایش قانون بنویسیم.
صدای تو خوب است
برای عادت به خواندن و خوب خواندن، شاید جالب باشد که ابتدا بلند بخوانیم! می گردد هر بار در جمع دوستانتان، یک نفر چندصفحه ای از ابتدای یک کتاب را به انتخاب خودش با صدای رسا و با دقت بخواند. معین است که در این موقعیت سعی می کنیم برترین و مجذوب کننده ترین خوانش را داشته باشیم. نگران خنده ها و شوخی های دیگران نباشیم؛ خاطره می گردد. همان بخش از کتاب را می گردد در جمع خانواده بازگو کرد؛ طبیعی است که این بار با لحن و ادبیات خودمان روایت خواهد شد.
دقیقاً تصور کنید قصه می گوییم و دیگران منتظر شنیدن هستند، پس برترین لحن و کلمات را انتخاب می کنیم. یادتان نرود برای قصه گویی در شب های دیگر باید ادامه کتاب را بخوانیم!
منبع: همشهری آنلاین